خواب دیدم که ملوسک های خودشیفته،

با آرزوی شُهره گی، به دریوزگی می روند.

و دیدم که در پستوی هزارتوی هنر،

آدمکی سرخ گونه، با طناب آزادی، استحیای خلق را حلق آویز می کرد!

و آن سوتر نیز رقاصه ای مشوّش،

تندیسی از تقدیس بر سینۀ ابلیس می آویخت.

 

پ.ن: 

  1. غیر می خوردن پنهان همه شب با اغیار // نیست تعبیر دگر، خواب سحرگاه  مرا.
  2. خدا به خیر بگرداند این خواب های غیرمجاز را :(

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها