یادش بخیر، پارسال، پنجشنبۀ آخرسال بعد از اذان صبح، به قصد فاتحه خوانی و تجدید عهد با دوشهید عزیز، به صورت خانوادگی راهی سفر شدیم.

  1.  شهید حججی در نجف آباد از استان اصفهان.
  2. شهید سیامک کبیری در شهر سامان از استان چهارمحال و بختیاری.

شهید حججی انتخاب آقاهادی و آقامهدی ما بود و شهید کبیری دوست و همرزم قدیمی پدر بود که چند وقتی برایش دلتنگی می کرد.

بعد از زیارت حرم امام خمینی (ره) به قم و زیارت حضرت فاطمۀ معصومه سلام الله علیها مشرّف شدیم و بعد هم روانۀ نجف آباد اصفهان شدیم.

در مدخل ورودی این شهر، ورد زبان مغازه دارها و دست فروش ها این بود که با صدای بلند و یا با اشاره به مسافرها می گفتند، مستقیم. => مستقیم => مستقیم =>  بعد که خیابان بسیار طویل به انتها می  رسید، باز مغازه دارها و دستفروش ها آماده بودند تا بگویند: سمت راست، مستقیم => سمت راست، مستقیم => سمت راست، مستقیم => انگار می دانستند که هر مسافری وارد نجف آباد می شود، آدرس مزار شهید حججی را میخواهد. به همین دلیل اصلاً مهلت نمی دانند آدرس را بپرسیم. خودشان پیشاپیش می فهمیدند و با صدای بلند، مهمان های شهرشان را راهنمایی می کردند. کمی پیش از اذان ظهر به گار شهدای نجف آباد رسیدیم. فاتحه ای نثار شهید حججی و دیگر شهیدان آن دیار کردیم و بعد از نماز و ناهار، راهی شهرستان سامان شدیم.

دقیقاً موقع شروع مراسم رسمی بنیاد شهید، به گار شهدای سامان رسیدیم. هوا کمی سرد بود. اما تقریباً همۀ خانوادۀ شهدای شهر حضور داشتند و مراسم خوبی هم برگزار شد. قبور شهیدان کبیری ها و سایر شهدای عزیز آن شهر را زیارت کردیم. بعد از مراسم، گشت و گذاری در خیابان های شهر داشتیم و نماز مغرب و عشاء را هم در یک مسجد بسیار قدیمی به جماعت خواندیم. طبق قرار قبلی، بعد از نماز بدون معطلی روانۀ تهران شدیم. ساعت 30 دقیقه بامداد هم داخل خانه بودیم.

 

پارسال، قسمت ما این بود. اما امسال به خاطر شیوع ویروس کرونا، هم مساجد و هم اماکن زیارتی تعطیل هستند و هم پنجشنبۀ آخر سال هیچ مراسمی در تهران و استان ها برای شهیدان برگزار نشد. دعا کنیم هرچه زودتر با شکست ویروس کرونا، توفیق زیارت ها و حضور در مراسم مذهبی را دوباره باز یابیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها